آقا جان جمعه هاى عمرمان به سر آمد
پس كى ميايى تا بر اين دل زار ما مرهمى گذارى،
آخر كدام جمعه ميايى سرور من ...
آقا جان جمعه هاى عمرمان به سر آمد
پس كى ميايى تا بر اين دل زار ما مرهمى گذارى،
آخر كدام جمعه ميايى سرور من ...
من ازاشکي كه ميريزد ز چشم يارميترسم
ازان روزي كه اربابم شودبي يار ميترسم
رهاكن صحبت يعقوب ودوري وغم فرزند
من ازگرداندن يوسف سر بازار ميترسم
همه گوينداين جمعه بيااما درنگي كن
ازاين كه باز عاشوراشودتكرارميترسم...
اللهم عجل لوليك الفرج
مهدیا !
همه آبادنشینان زخرابی ترسند,
من خرابت شدم ودم به دم آبادترم؛
*اللهم عجل الولیک الفرج*
تاشقايق هست،
زندگي بايدكرد،
خبري از سوز فراق گل نرگس نداشت.
اينچنين بايد نوشت:
چه شقايق باشد،
چه گل ميخك وياس،
تا نيايد مهدي،
زندگي دشواراست.
اللهـــــم عجـــــل لولیــــک الفــــرج
یعقـــــــوب ترین چشم جهان قسمت ما باد
چـــون یوســـف گم گشته ما یوســـف زهـــراست
اللهـــــم عجـــــل لولیــــک الفــــرج
این مرد که در ره است باید او را...
می ترسم اگر سر زده آید او را...
از هر که سراغ او گرفتم دیدم
در شهر کسی نمی شناسد او را
فرج آقا امام زمان 5 تا صلوات بفرست
حرفهایم که فایده نداشت...
مینویسم...اگر روزی رفتم...شاید بماند برایتان آقا...
می نویسم...
می نویسم...
منتظرت خواهم ماند سرور و سالار من ..............